اسم | معنای اسم |
---|---|
هاني |
1- (عربي) مسرور 2- ميسر 3- (اَعلام) 1: نام چند تن از مشاهير عرب 2: نام يكي از ياران امام حسين (ع) در كوفه (هانی بن عروه) |
هجير |
مترادف هژير 1- (در قديم) خوب، پسنديده 2- (در شاهنامه) پهلوان ایرانی، پسر گودرز، که در جنگ یازده رخ پهلوان تورانی را از پای درآورد. |
هخامنش |
1- دوست منش، دوست كردار، كسي كه داراي كردار و انديشه نيك است. 2- (اَعلام) هخامنش سردودمان سلسله ي هخامنشي، نياي کوروش بزرگ و رهبر قوم پارس (حدود 675 پیش از میلاد) |
هدايت |
1- (عربی) راهنمایی کردن به مسیر درست، ارشاد 2- (در تصوف) راهنمایی از سوی خداوند که باعث رسیدن انسان به کمال میشود، آنچه خداوند به دل سالک میافکند تا به سبب آن به کمال رسد. 3- (اَعلام) 1: تخلص رضاقلی خان للـه باشی، ادیب و مورخ ایرانی، پدر مخبرالدوله. مؤلف انجمن آرای ناصری (فرهنگ فارسی) 2: صادق هدایت، نویسنده ي ایرانی، از پیشگامان ادبیات داستانی به سبک غرب و با محتوای کاملاً ایرانی (1281-1330 ... |
هدايت الله |
(عربي) راهنمايي شده از سوی خدا، ارشاد شده ي خداوند |
هرمز |
(اوستايي) (ارمز، ارمزد، اورمزد، هورمز و هورمزد) 1-(در اديان) اهورامزدا (د اهورا) 2- (درنجوم) ستارهي مشتري 3- (در گاه شماري) روز اول از هر ماه شمسي، روز پنج شنبه. (ايرانيان قديم به روزهاي هفته چندان توجهي نداشتهاند، بعدها به مناسبت انتساب اين روز به مشتري نزد ساميان، اين اطلاق بوجود آمده)(هرمز در اوستايي نيز به معني آفرينندهي نيكي بكار رفته در مقابل اهريمن كه معني آفرينندهي بدي داشته) 4-... |
واحد |
1- (عربي) آن كه در نوع خود بينظير و منحصر به فرد است، يگانه، بيمثل، يكتا 2- از نام های خداوند 3- (اعلام) 1: واحد تبریزی، مولانا رجبعلی (1008 میلادی) از شعرا و عرفای عصر شاه عباس بزرگ صفوی که بسیار مورد احترام و تکریم شاه مزبور بود. وی شعر میسرود و کتابی به نام کلید بهشت نیز تألیف کرد و سرانجام در اصفهان درگذشت. 2: واحدالعین، اسماعیل بن سمیع اصفهانی (1277 میلادی) از بزرگان علمای معقول و از شاگرد... |
وادی |
1- (عربي) سرزمین 2- فضای ذهنی ای که برای چیزی تصور می شود. 3- بیابان 4- فضا، مکان، جایگاه 5- (در قدیم) زمین میان دو کوه، دره 6- آب جاری فراوان، رود |
وارث |
1- (عربي) (در فقه و حقوق) آن که مال، مِلک یا مقامی را از کسی به ارث می بَرَد. 2- از نامها و صفات خداوند، بدین معنی که پس از فنای خلایق او زنده میماند و هر آن کس، هرچه را که در حیطهي مالکیت خویش دارد به او بر میگردد. 3- (در ادیان) نام زیارتی معروف که حضرت ابی عبدالله الحسین(ع) را بدان زیارت می کنند. |
واقف |
1- (عربي) آگاه، با خبر، مطلع 2- (در فقه، در حقوق) آن كه مالش را براي استفاده در راه هدف عام المنفعه به موجب عقد خاصي اختصاص دهد. 3- (در قديم) مراقب، مواظب |
والا |
مترادف بالا 1- دارندهي مقام و مرتبه ي مهم، به ويژه مقام و مرتبهي دنيايي به صورت عنوان براي اشخاص 2- عزيز، گرامي، محترم 3- اصيل، نژاده 4- هر يك از افراد طبقه مرفه از اعيان و اشراف 5- داراي ارج و اهميت 6- (در قديم) رفيع، بلند 7- برتر، فائق، شامل 8- شايسته، پسنديده |
وجيه الله |
(عربي) ويژگي آن كه در نزد خداوند داراي قدر و منزلت و محبوبيت است. |
وحيد |
1- (عربي) يگانه، يكتا، بينظير 2- (در حالت قيدي) (در قديم) جدا از ديگران، تنها 3- (اَعلام) 1: وحید تبریزی، ادیب ایرانی در قرن 10 هجری، مؤلف مفتاح البدایع، در علم بدیع و رساله جمع مختصر 2: وحید دستگردی، (1259-1321 شمسی) شهرت ادیب و محقق ایرانی، ناشر مجلهي ادبی ارمغان و مصحح و ناشر خمسهي نظامی، دیوان کمال الدین اصفهانی و دیوان باباطاهر 3: وحید قزوینی ( محمّد طاهر)، مورخ و منشی ایرانی، وزیر شاه سلیما... |
وحيد رضا |
(عربي) از نامهاي مركب (به معني هر كدام جداگانه مراجعه شود.) |
ودود |
1- از نامها و صفات خداوند 2- (در قديم) بسيار مهربان، وَدود |
وسام |
(عربي) مدال، نشان افتخار، نشان شايستگي، وِسام |
وسيم |
(عربی) دارای نشان (زیبایی)، زیبا، وَسیم |
وصال |
1- (عربي) رسيدن به فرد مطلوب و هم آغوش شدن با او 2- رسيدن به چيزي و به دست آوردن آن 3- (در تصوف) پيوند با خداوند و رسيدن به مرتبهي فناء في الله 4- (اَعلام) وصال شيرازی (محمّد شفیع) (1197-1262 قمری) شاعر، موسیقیدان و خوشنویس ایرانی، از مردم شیراز، دیوان شعرش چاپ شده است. او بخشی از منظومهي نیمه تمام شیرین و فرهاد وحشی بافقی را سرود. |
يادگار |
1- آنچه از كسي يا چيزي باقي ميمانَد و خاطره ي او را در اذهان زنده نگه ميدارد. 2- ياد، خاطره 3- يادگاري 4- (به مجاز) فرزند خلف به جا مانده از پدر و جد، جانشين، وارث 5- (در قديم) نشان، اثر 6- (در قديم) ماندگار، ماندني 7- (اَعلام) 1: ماهنامه تاریخی و ادبی فارسی که به وسیلهي عباس اقبال در سال های 1321-1325 شمسی در تهران منتشر شد. 2) یادگار محمّد: شاهزاده تیموری در قرن 9 هجری، پسر بایسنقر، که در سال 873 قم... |
يارالله |
(فارسي ـ عربي) دوست خدا |