اسم | معنای اسم |
---|---|
دادمهر |
1- عدالت دوست 2-داده خورشید 3- (اَعلام) نام چند تن از امير زادگان و شاهزادگان در تاريخ |
دادور |
1- (در قديم) دادگر 2- (به مجاز) قاضي 3- از نامهاي خداوند |
دارا |
1- برخوردار از چيزي يا در اختيار دارندهي چيزي، صاحب، مالك، ثروتمند 2- (در قديم) (به مجاز) خداوند 3- (اَعلام) (در شاهنامه) آخرين شاه ايران از سلسلهی کيانی، پسر و جانشين داراب و برادر اسکندر، چون اسکندر از پرداخت خراج مقرر به دارا خودداری کرد، ميانشان جنگ در گرفت، دارا شکست خورد و در حين فرار به دست دو تن از خدمتکارانش کشته شد. |
داراب |
1- دارنده 2- (اَعلام) 1: (در شاهنامه) شاه ايران از سلسلهی کيانی، پسر بهمن و هماي، که مادرش او را در شيرخوارگی در صندوقی نهاد و به آب انداخت. او وقتی بزرگ شد سلطنت را بازگرفت و با دختر فيلقوس پادشاه روم ازدواج کرد، ولی بعداً او را نزد پدرش بازگرداند. اسکندر (ذوالقرنین) از این ازدواج زاده شد. سپس داراب با زن دیگری ازدواج کرد و او پسری آورد به نام دارا که جانشين داراب شد 2: داراب نام شهرستانی در ... |
داريا |
(در پارسي باستان) دارنده، مترادف دارا |
داريوش |
1- ( دارا، داراي، داراب) به معني دارندهي نيكي (بهی) 2- (اَعلام) نام سه تن از شاهان ایرانی از سلسله ي هخامنشي 1: داريوش اول، معروف به داريوش بزرگ (کبیر) (521-486 پیش از میلاد) پسر ويشتاسپ، که به یاری بزرگان پارسی گوماتا را دستگیر کرد و خود به پادشاهی نشست. 2: داريوش دوم، (424- 404 پیش از میلاد) فرزند نامشروع اردشیر اول، او اسپارت را بر ضدّ آتن به جنگ واداشت. 3: داريوش سوم: (336- 330 پیش از میلاد) که در زمان ... |
دامون |
1- دشت و صحرا 2- (اَعلام) از حكماي قديم يونان و از فيثاغوريان |
دانا |
داراي عقل و تجربه، خردمند، عاقل، داراي علم و آگاهي، عالم، عليم |
دانش |
علم، مجموعهي اطلاعات يا آگاهيها دربارهي يك پديده كه از طريق آموختن، تجربه يا مطالعه به دست ميآيد. |
دانشور |
داراي علم و دانش، دانشمند (دانش + ور (پسوند دارندگي)) |
دانوش |
(اَعلام) نام شخصي در داستان وامق و عذرا (ودانوش) |
دانيار |
(به مجاز) آگاهی و دانش (دان (بن مضارع) دانستن + یار (پسوند دارندگی)) 1- دارنده ی دانش و آگاهی 2- (به مجاز) آگاه و دانشیار |