نام هاي پسر ثبت احوال

در اين دسته بندي 336 مورد موجود مي باشد.
جستجوي نام مورد نظر :
جستجو در تمامي دسته بنديها
شروع با حرف شامل اسم دقيق مشابه
اسم معنای اسم
هابيل

1- (عبري) به معني «نفس يا بخار» 2- (اَعلام) (در تورات) دومين پسر حضرت آدم كه داستان وي و برادرش (قابيل) نیز در قرآن سوره‌ي مائده، آيه 30 آمده است. او به دست برادرش (قابیل) کشته شد.

هاتف

1- (عربي) ندا دهنده‌اي كه صدايش شنيده شود اما خودش ديده نشود، مانند فرشته‌ ي ندا دهنده‌ ي غيبي، سروش 2- (در عرفان) در اصطلاح، داعي و منادي حق كه در دل سالك متجلي شود و او را توفيق سلوك عنايت كند. 3- (اَعلام) هاتف، تخلص سیّد احمد حسینی، شاعر و پزشک ایرانی قرن 12هجري

هادي

1- راهنما، هدايتگر 2- (اَعلام) از القاب امام علي النقي امام دهم شيعيان است.

هارون

1- (عبري) (در قديم) قاصد و پيك شاه كه زنگوله‌اي بر كمر مي‌بست تا راه داران مانع او نشوند. 2- نگهبان، پاسبان 3- (اَعلام) 1: (در تورات) نام برادر بزرگِ حضرت موسي(ع) كه به پيغمبري با وي برگزيده شد و نخستین کاهن اعظم یهودیان (در قاموس كتاب مقدس هارون به معناي «كوه نشين» آمده) 2: هارون (قرن 2 هجری) نام يكي از فرزندان امام موسي ابن جعفر(ع)

هاشم

1- (عربي) (در قديم) شكننده، خرد كننده 2- (اَعلام) 1: نام ابن عبد مناف از اجداد پیامبر اسلام(ص) معروف به هاشم ابن عبد مناف 2) هاشم (ابن عتبه ابن ابی وقاص) نام يكي از اصحاب پیامبر اسلام(ص) ملقب به مرقال 3) هاشم ابن حکیم، ملقب به مُقَنَع، پیشوای ایرانی سپید جامگان (قرن2 هجری)، از مردم مرو، رهبر شورشی بر ضدّ خلیفه‌ ي عباسی 4) احمدهاشم (1884- 1933 میلادی) شاعر نمادگرای ترک، که تحت تأثیر نمادگرایان فرانسوی ...

هامان

(اَعلام) 1- هامان (مشهور) وزير اخشويروش (خشيارشا كه او را با اردشير خلط كرده‌اند) بود كه بر مردخاي يهودي غضبناك شد، زيرا كه وي را تعظيم ننموده بود، بدين لحاظ پادشاه را بر آن داشت كه فرماني صادر كند كه يهود را در تمام ممالك فارس به قتل رسانند. اما اِستراين فرمان را باطل نمود و هامان را بر همان داري كه از براي مردخاي حاضر نموده بود دار كشيدند. 2- هامان وزير فرعون كه معاصر موسي(ع) بود و نامش در ...

هاني

1- (عربي) مسرور 2- ميسر 3- (اَعلام) 1: نام چند تن از مشاهير عرب 2: نام يكي از ياران امام حسين (ع) در كوفه (هانی بن عروه)

هجير

مترادف هژير 1- (در قديم) خوب، پسنديده 2- (در شاهنامه) پهلوان ایرانی، پسر گودرز، که در جنگ یازده رخ پهلوان تورانی را از پای درآورد.

هخامنش

1- دوست منش، دوست كردار، كسي كه داراي كردار و انديشه نيك است. 2- (اَعلام) هخامنش سردودمان سلسله‌ ي هخامنشي، نياي کوروش بزرگ و رهبر قوم پارس (حدود 675 پیش از میلاد)

هدايت

1- (عربی) راهنمایی کردن به مسیر درست، ارشاد 2- (در تصوف) راهنمایی از سوی خداوند که باعث رسیدن انسان به کمال می‌شود، آنچه خداوند به دل سالک می‌افکند تا به سبب آن به کمال رسد. 3- (اَعلام) 1: تخلص رضاقلی‌ خان للـه باشی، ادیب و مورخ ایرانی، پدر مخبرالدوله. مؤلف انجمن آرای ناصری (فرهنگ فارسی) 2: صادق هدایت، نویسنده‌ ي ایرانی، از پیشگامان ادبیات داستانی به سبک غرب و با محتوای کاملاً ایرانی (1281-1330 ...

هدايت الله

(عربي) راهنمايي شده از سوی خدا، ارشاد شده‌ ي خداوند

هرمز

(اوستايي) (ارمز، ارمزد، اورمزد، هورمز و هورمزد) 1-(در اديان) اهورامزدا (د اهورا) 2- (درنجوم) ستاره‌ي مشتري 3- (در گاه شماري) روز اول از هر ماه شمسي، روز پنج شنبه. (ايرانيان قديم به روزهاي هفته چندان توجهي نداشته‌اند، بعدها به مناسبت انتساب اين روز به مشتري نزد ساميان، اين اطلاق بوجود آمده)(هرمز در اوستايي نيز به معني آفريننده‌ي نيكي بكار رفته در مقابل اهريمن كه معني آفريننده‌ي بدي داشته) 4-...