نام هاي پسر ثبت احوال

در اين دسته بندي 336 مورد موجود مي باشد.
جستجوي نام مورد نظر :
جستجو در تمامي دسته بنديها
شروع با حرف شامل اسم دقيق مشابه
اسم معنای اسم
كارن

1- (پهلوي) (مترادف و هم وزن قارِن) نام یکی از خاندان های بزرگ عهد اشکانیان 2- شجاع و دلیر، (کار به معني کار زار و پیکار و رزم + کسره و نون: پسوند نسبت )، منسوب به رزم یا کاروزار، جنگجو 3- (اَعلام) 1: (در شاهنامه) نام فرزند کاوه آهنگر و ﺳﭙﻬﺪار ﻓﺮﯾﺪوﻥ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﭘﯿﺸﺪادﻯ 2: سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم (گودرز) قیام کرد. 3: ﻧﺎﻡ ﭘﺴﺮ ﻗﺒﺎد و ﺑﺮادر اﻧﻮﺷﯿﺮواﻥ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ...

كاروان

1- گروه مسافرانی که با هم عازم مقصدی هستند، قافله 2- (به مجاز) چیزی که عناصر و اجزای آن به دنبال هم در حرکتند.

كاظم

1- (عربي) فرو خورنده خشم 2- (اَعلام) لقب امام موسي ابن جعفر(ع) هفتمين امام شيعيان

كامبخش

1- (به مجاز) آن‌كه خواسته و آرزوي كسي را برآورده كند، برآورنده‌ ي آرزوها 2- به وصال رساننده

كامبيز

صورت ديگري از كمبوجيه كه در زبان فرانسه كامبيز شده و مجدداً وارد فارسي شده است. (اَعلام) نام چند تن از امیران و پادشاهان سلسله‌ ی هخامنشی ، از جمله اجداد کوروش کبیر ، پدر کوروش کبیر و پسر کوروش کبیر

كامران

1- (در قديم) (به مجاز) آن كه در هر كاري موفق است، موفق 2- خجسته، مبارك 3- مسلط، چيره 4- (در حالت قيدي) با كامروايي و موفقيت

كامل

1- (عربي) آن ‌كه يا آنچه ويژگي‌هاي لازم را دارا است و كم و كاست ندارد، بي‌عيب، بي‌نقص 2- (به مجاز) داراي محاسن و خصوصيات مقبول 3- (در قديم) (به مجاز) دانا و فاضل 4- (در حالت قيدي) بدون عيب و كاستي، به خوبي 5- (در تصوف) ويژگي پيري كه مي‌تواند در نفوس تصرف و سالكان را تربيت كند؛ 6-(اَعلام) کتاب عربی از ابن اثیر، معروف به کامل ابن اثیر (ترجمه)، در تاریخ عمومی جهان تا سال 628 قمری (الکامل فی التاریخ).

كاموس

(اَعلام) (در شاهنامه) نام مبارزي كشاني كه پادشاه سنجاب بود وي از بهادران توران و از امراي زيردست افراسياب بود.

كامياب

(به مجاز) آن كه به خواست و آرزويش رسيده است، پيروز

كاميار

1- (در قديم) (به مجاز) كامياب 2- (در حالت قيدي) با شادي و با خوشحالي 3- (اَعلام) امير كمال‌الدين ابن اسحاق، قاضي ارزنجان يكي از بزرگان امراي علاءالدوله كيقباد سلجوقي [متوفي 635 قمری] مردي فقيه، سخنگو و حكيم مشرب و از شاگردان شيخ شهاب‌الدين سهروردي.