اسم | معنای اسم |
---|---|
كارن |
1- (پهلوي) (مترادف و هم وزن قارِن) نام یکی از خاندان های بزرگ عهد اشکانیان 2- شجاع و دلیر، (کار به معني کار زار و پیکار و رزم + کسره و نون: پسوند نسبت )، منسوب به رزم یا کاروزار، جنگجو 3- (اَعلام) 1: (در شاهنامه) نام فرزند کاوه آهنگر و ﺳﭙﻬﺪار ﻓﺮﯾﺪوﻥ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﭘﯿﺸﺪادﻯ 2: سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم (گودرز) قیام کرد. 3: ﻧﺎﻡ ﭘﺴﺮ ﻗﺒﺎد و ﺑﺮادر اﻧﻮﺷﯿﺮواﻥ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ... |
كاروان |
1- گروه مسافرانی که با هم عازم مقصدی هستند، قافله 2- (به مجاز) چیزی که عناصر و اجزای آن به دنبال هم در حرکتند. |
كاظم |
1- (عربي) فرو خورنده خشم 2- (اَعلام) لقب امام موسي ابن جعفر(ع) هفتمين امام شيعيان |
كامبخش |
1- (به مجاز) آنكه خواسته و آرزوي كسي را برآورده كند، برآورنده ي آرزوها 2- به وصال رساننده |
كامبيز |
صورت ديگري از كمبوجيه كه در زبان فرانسه كامبيز شده و مجدداً وارد فارسي شده است. (اَعلام) نام چند تن از امیران و پادشاهان سلسله ی هخامنشی ، از جمله اجداد کوروش کبیر ، پدر کوروش کبیر و پسر کوروش کبیر |
كامران |
1- (در قديم) (به مجاز) آن كه در هر كاري موفق است، موفق 2- خجسته، مبارك 3- مسلط، چيره 4- (در حالت قيدي) با كامروايي و موفقيت |
كامل |
1- (عربي) آن كه يا آنچه ويژگيهاي لازم را دارا است و كم و كاست ندارد، بيعيب، بينقص 2- (به مجاز) داراي محاسن و خصوصيات مقبول 3- (در قديم) (به مجاز) دانا و فاضل 4- (در حالت قيدي) بدون عيب و كاستي، به خوبي 5- (در تصوف) ويژگي پيري كه ميتواند در نفوس تصرف و سالكان را تربيت كند؛ 6-(اَعلام) کتاب عربی از ابن اثیر، معروف به کامل ابن اثیر (ترجمه)، در تاریخ عمومی جهان تا سال 628 قمری (الکامل فی التاریخ). |
كاموس |
(اَعلام) (در شاهنامه) نام مبارزي كشاني كه پادشاه سنجاب بود وي از بهادران توران و از امراي زيردست افراسياب بود. |
كامياب |
(به مجاز) آن كه به خواست و آرزويش رسيده است، پيروز |
كاميار |
1- (در قديم) (به مجاز) كامياب 2- (در حالت قيدي) با شادي و با خوشحالي 3- (اَعلام) امير كمالالدين ابن اسحاق، قاضي ارزنجان يكي از بزرگان امراي علاءالدوله كيقباد سلجوقي [متوفي 635 قمری] مردي فقيه، سخنگو و حكيم مشرب و از شاگردان شيخ شهابالدين سهروردي. |