نام هاي پسر ثبت احوال

در اين دسته بندي 336 مورد موجود مي باشد.
جستجوي نام مورد نظر :
جستجو در تمامي دسته بنديها
شروع با حرف شامل اسم دقيق مشابه
اسم معنای اسم
يادگار

1- آنچه از كسي يا چيزي باقي مي‌مانَد و خاطره‌ ي او را در اذهان زنده نگه‌ مي‌دارد. 2- ياد، خاطره 3- يادگاري 4- (به مجاز) فرزند خلف به جا مانده از پدر و جد، جانشين، وارث 5- (در قديم) نشان، اثر 6- (در قديم) ماندگار، ماندني 7- (اَعلام) 1: ماهنامه تاریخی و ادبی فارسی که به وسیله‌ي عباس اقبال در سال های 1321-1325 شمسی در تهران منتشر شد. 2) یادگار محمّد: شاهزاده تیموری در قرن 9 هجری، پسر بایسنقر، که در سال 873 قم...

يارالله

(فارسي ـ عربي) دوست خدا

ياسان

1- (در دساتير) از برساخته‌هاي فرقه‌ ي آذركيوان 2- (اَعلام) ياسان را نام پيغمبري دانسته‌اند و كتابي به نام «نامه شت و خشور ياسان» در دساتير درج شده است.

ياسر

1- (عربي) شتركُش كه گوشت قسمت كند. 2- آسان 3- چپ، طرف چپ 4- (اَعلام) نام صحابي مشهور پدرِ عمار، که خود و همسرش (سمیّه) به خاطر پذیرش اسلام، شکنجه شدند و به شهادت رسیدند.

ياسين

(عربي) (اَعلام) سوره‌ ي سي و ششم از قرآن كريم، داراي صدو هشتاد و يك آيه ( يس)

ياشا

(تركي) به معني زنده باد، آفرين

ياشار

(تركي) جاويدان، هميشه زنده

ياقوت

1- (معرب از فارسي ياكند) (در علوم زمين) سنگِ قيمتي از تركيبات آلومين كه به رنگ‌هاي سرخ، زرد، و كبود وجود دارد و در جواهرسازي به كار مي‌رود. 2- (در قديم) (به مجاز) لب سرخ معشوق 3- (اَعلام) 1: نام يكي از قديمي‌ترين اقوام ترك كه به مغولان شباهت نزديك دارند. 2: یاقوت، کتاب عربی از ابراهیم نوبختی در قرن 4 هجری در کلام شیعه؛ 3: یاقوت حموی ( شهاب‌الدین یاقوت حموی)، (575-626 قمری) دایرةالمعارف نویس عرب، از ج...

ياور

ياري دهنده، كمك كننده

يحيي

1- (عبري) به معني «تعميد دهنده» 2- (اَعلام) 1: نام پسر زكريّا از پيامبران بني اسرائيل 2: شاه یحیی، شاه بخشی از ایران (حدود 786-795 قمری) از سلسله‌ ي آل مظفر، که مدتی بر یزد، اصفهان و فارس حکومت کرد. با اینکه نسبت به امیر تیمور از در اطاعت درآمد، ولی سرانجام به فرمان او کشته شد. 3: یحیی امیر سربداری (753-759 قمری)، که طُغاتیمور، امیر مغول را کشت و خود نیز مدتی بعد به دست برادر زنش کشته شد. 4: یحیی برمکی، (...

يدالله

1- (عربي) دست خدا 2- (به مجاز) قدرت خداوند. (برگرفته از قرآن كريم، آيه‌ ي 69 سوره‌ي مائده)

يزدان

1- خداوند، ايزد 2- (در اديان) در مذاهب ثنوي، خداي خير و نيكي، ايزد مقابلِ اهريمن. (يزدان در اصل جمع يزد (ايزد) است. در فارسي دري نيز مفرد به شمار آمده و در ترجمه‌ي «الله» به كار رفته است)