اسم | معنای اسم |
---|---|
صائب |
1- (در قدیم) راست و درست 2- (اَعلام) صائب تبريزي، شاعر ايرانی ، قرن 11هجری که مدتی را در کابل و هند گذراند. او از بنیانگذاران سبک تازه ای در شعر فارسی، معرف به سبک هندی است. به هر دو زبان فارسی و ترکی شعر گفته است و دیوان مفصلی دارد. |
صابر |
1- (عربي) صبور، صبر كننده، شكيبا 2- از نامهاي خداوند 3- (در تصوف) ويژگي آن كه براي خدا صبر كند و از سختيها شكايت نكند. 4- (اَعلام) 1) ادیب صابر، از شاعران قرن ششم غزلسرای ایرانی، متخلص به صابر و ادیب، که به گناه جاسوسی برای سلطان سنجر، به فرمان اتسز خوارزمشاه کشته شد. 2) صابر شیرازی، شاعر ایرانی قرن 13 که با افزودن 304 بیت منظومهي نیمه تمام شیرین و فرهاد وحشی بافقی را به پایان رساند. 3) صابر طاهر ... |
صاحب |
1- (عربي) دارنده، مالك، دارا 2- (منسوخ) سرور، آقا 3- (در قديم) همنشين و همصحبت، يار 4- (در قديم) فرمانروا و حاكم 5 - (در عرفان) يار و همصحبت و خداوندگار و دارنده ي چيزي 6- (اَعلام) نام شهری در شهرستان سقز، در استان کردستان |
صادق |
1- (عربي) آن كه گفتارش مطابق با واقعيت است، راستگو، راست و درست و راستين 2- (اَعلام) 1: لقب امام جعفر صادق(ع)، ششمین امام شیعیان، که اساس فقه شیعه به او منسوب است. 2: صادق خان زند: شاه، از سلسلهي زند، برادر کریم خان زند، که ابوالفتح خان او را از سلطنت خلع کرد و خود به جایش نشست، 3: صادق ملارجب شاعر ایرانی که شعرهای طنز به لهجهي اصفهانی میسرود. 4: صادق هدایت، نویسندهي ایرانی، از پیشگامان ا... |
صارم |
1- (عربي) شمشير تيز 2- قطع كننده، بُرنده |
صالح |
1- (عربي) شايسته و درستكار، نيك، خوب، درست 2-(در قديم) داراي اعتقاد و عمل درست ديني 3- (اَعلام) پيامبر قوم ثمود به روايت قرآن، که چون آن قوم دعوت او را نپذیرفتند و شترش را کشتند، صاعقه ای آنان را نابود کرد. |
صامت |
1- (عربي) خاموش، بي صدا، ساكت 2- (در حالت قيدي) در حال سكوت 3- (در قديم) (به مجاز) طلا و نقره |
صانع |
1- (عربي) سازنده، آفريننده 2- (در قديم) صنعتگر 3- آفريدگار، خداوند |
صبيح |
1- (عربي) (به مجاز) زيبا و شاد 2- خندان و خوشحال |
صدرا |
(عربي ـ فارسي) (صدر + ا (پسوند نسبت)) 1- منسوب به صدر 2- (اَعلام) فيلسوف و متکلم ایرانی، معروف به صدرا، ملاصدرا و ملقب به صدرالدين و صدرالمتألهين. مؤلف اسفار در فلسفه و شرح چندین اثر فلسفی پیشینیان از قبیل شرح هِدایه، شواهد ربوبیه، شرح حکمت اشراق، همه به عربی و سه اصل به فارسی، در انتقاد از متعصبان. |
صدرالدين |
1- (عربي) پيشواي دين (اسلام) 2- لقبي است كه به بعضي از علماي اسلام دادهاند. 3- (اَعلام) صدرالدین محمّد شیرازی (ملاصدرا) |
صدرالله |
1- (عربي) (به مجاز) كسي كه برتري و مهتري او از سوي خداست. 2- (به تعبير عرفاني) داراي باطن و روح خدايي |