اسم | معنای اسم |
---|---|
كامران |
1- (در قديم) (به مجاز) آن كه در هر كاري موفق است، موفق 2- خجسته، مبارك 3- مسلط، چيره 4- (در حالت قيدي) با كامروايي و موفقيت |
كامل |
1- (عربي) آن كه يا آنچه ويژگيهاي لازم را دارا است و كم و كاست ندارد، بيعيب، بينقص 2- (به مجاز) داراي محاسن و خصوصيات مقبول 3- (در قديم) (به مجاز) دانا و فاضل 4- (در حالت قيدي) بدون عيب و كاستي، به خوبي 5- (در تصوف) ويژگي پيري كه ميتواند در نفوس تصرف و سالكان را تربيت كند؛ 6-(اَعلام) کتاب عربی از ابن اثیر، معروف به کامل ابن اثیر (ترجمه)، در تاریخ عمومی جهان تا سال 628 قمری (الکامل فی التاریخ). |
كاموس |
(اَعلام) (در شاهنامه) نام مبارزي كشاني كه پادشاه سنجاب بود وي از بهادران توران و از امراي زيردست افراسياب بود. |
كامياب |
(به مجاز) آن كه به خواست و آرزويش رسيده است، پيروز |
كاميار |
1- (در قديم) (به مجاز) كامياب 2- (در حالت قيدي) با شادي و با خوشحالي 3- (اَعلام) امير كمالالدين ابن اسحاق، قاضي ارزنجان يكي از بزرگان امراي علاءالدوله كيقباد سلجوقي [متوفي 635 قمری] مردي فقيه، سخنگو و حكيم مشرب و از شاگردان شيخ شهابالدين سهروردي. |
لطف الله |
1- (عربي) بخشش پروردگار 2- (اَعلام) امیر سربداری خراسان (461-762 قمری) ، که پس از کشته شدن حیدر سربداری بر تخت نشست، ولی او هم پس از یک سال و چند ماه کشته شد. |
لقمان |
1- (عربي) (اَعلام) 1- سورهي سي و يكم از قرآن كريم داراي سي و چهار آيه 2- شخصی که در قرآن از او به صورت مردی فرزانه یاد شده که فرزند خود را به خداپرستی و رفتار خوب پند میدهد و در ادبیات دورهي اسلامی شهرت یافته است. |
لهراسب |
لُهراسب 1- (در اوستايي) به معني صاحب اسب تندرو 2- صفتی برای خورشید 3- (اَعلام) (در شاهنامه) لُهراسب سومین شاه سلسلهي كياني، که کیخسرو او را به جانشینی خود برگزید. او آتشکدهي آذر برزین را بنیان نهاد، 120 سال پادشاهی کرد و به دست ارجاسپ تورانی کشته شد. |
لون |
1-(عربي) لَون)، رنگ 2- (به مجاز) نوع، گونه 3- (اَعلام) شيمیدان آمریکایی متولد روسیه (1869-1940 میلادی) که به خاطر پژوهش هایش دربارهي اسیدهای نوکلئیک و تشکیل نوکلئوتیدها معروف شده، هم نویسه میباشد. |
ليث |
1- (عربي) سخت، شدید، لَیث 2- شير، اسد 3- (به مجاز) دلير و شجاع 4- (اَعلام) 1: لَیث ابن بختری مرادی از ياران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در قرن 2 هجری، كه كنيه او ابوبصير بوده است. 2: چهارمین امیر سلسله ي صفاریان (296-298 قمری) فارس را تصرف کرد ولی از سپاهیان خلیفه شکست خورد و اسیر شد و او را در بغداد کشتند. |
ماجد |
(عربي) داراي مجد و بزرگي، بزرگوار |
ماديار |
(ماد به معني مادر + يار = كمك كننده، ياور، مددكار) ياور و كمك كننده مادر، مددكار براي مادر |
مارتيا |
(پهلوي)1- آدمي، انسان 2- (اَعلام) نام پیشوای شورش عیلام در کتیبهي بیستون، منسوب به داریوش اوّل |
ماردين |
1- نام يكي از شهرهاي كردستان تركيه است كه در دامنه ي جنوبي قراجه داغ واقع است. 2- (اَعلام) جزيره مشرف بر دُنيسرودارا |
مازيار |
مترادف با ماه ايزديار، مازديار 1- صاحبِ كوه ماز 2- (اَعلام) پسر ونداد هرمز از فرزندان سوخراي بزرگ، وي از سال 208 هجري قمري از جانب مأمون حاكم طبرستان، رويان و دماوند شد و در اندك مدتي سراسر طبرستان را به تصرف درآورد وي از سال 224 هجري قمري به دستياري افشين از فرمان خليفه سرپيچيد و با بابك خرمدين پيمان بست. ولي كوهيار برادر وي به اميد اينكه خود بر طبرستان حكومت كند وسايل دستگيري مازيار را به ... |
ماشاءالله |
(عربي) 1- (شبه جمله) آنچه خداوند بخواهد، (برگرفته از قرآن كريم) 2- (به مجاز) هنگام تعجب و تحسين براي دفع چشم بد گفته ميشود، چشمِ بد دور 3- (اَعلام) ماشاءالله دانشمند یهودی ایرانی (حدود 200 هجری)، مؤلف کتابهایی در احکام نجوم، که به لاتینی ترجمه شده است و قدیمیترین کتاب موجود دربارهي قیمت کالاها به زبان عربی است. |
ماكان |
1-(عربي) (در قديم) آنچه بوده است، آنچه شده 2- (اَعلام) نام پسر كاكي از سران ديالمه (قرن 3و 4 هجری) كه در آغاز نزد ابوالحسين ناصر در گرگان بسر ميبرد و از سران با نفوذ او بود و مدتي از جانب وي بر «تميشه» حكومت ميكرد. |
مالك |
1-(عربي) آن كه صاحب مِلك يا املاكي است. 2- آن كه دارنده و صاحب اختيار چيزي يا كسي باشد. 3- از نامها و صفات خداوند 4- (در اديان) ملك الموت گيرندهي جان 5- (اَعلام) 1: مالكِ اشتر: صحابی پیامبر اسلام(ص) و سردار حضرت علي(ع) در جنگهای جمل و صفین. در هنگام عزیمت به مصر به عنوان والی آن سرزمین، به دست مخالفان مسموم شد. 2: مالک ابن انس، فقیه مسلمان از مردم مدینه (93-179 قمری) ، بنیانگذار مذهب مالکی، مذهبهای ... |
ماني |
1- ماني (در لغت) به معني «انديشمند» است. 2- (اَعلام) (215-276 میلادی) بنيانگذار آئين مانوي، وي پسر «فاتك» بود و در ايام جواني به آموختن علوم و حكمت و غور و مطالعه در اديان زرتشتي و عيسوي و ساير دينهاي زمان خويش پرداخت و در 24 سالگي ادعاي پيامبري كرد و آئين خود را آشكار ساخت. آموزههاي خود را در کتابی به نام شاپورگان نوشت و به نزد شاپور اول ساسانی برد و مورد پذیرش او قرار گرفت. ولی بعداً شاپور ... |
ماهان |
(اَعلام) 1- نام پسر كيخسرو، پسر اردشير، پسر قباد 2- نام يكي از شهرهاي استان كرمان 3- نام دشت بزرگي در مغربِ تبريز |