نام هاي پسر ثبت احوال

در اين دسته بندي 336 مورد موجود مي باشد.
جستجوي نام مورد نظر :
جستجو در تمامي دسته بنديها
شروع با حرف شامل اسم دقيق مشابه
اسم معنای اسم
فتاح

1- (عربي) گشاينده 2- از صفات و نام‌هاي خداوند

فتح الله

1- (عربي) پيروزي خدا 2- (اَعلام) نام وزيرِ امير مبارزالدين محمّد (معاصر حافظ)

فواد

(عربي) 1- دل، قلب 2- (اَعلام) نام دو تن از فرمانروایان مصر 1: فؤاد اول، شاه (1917-1936 میلادی) 2: فؤاد دوم: آخرین شاه مصر (1952-1953 میلادی)، کودک خردسال فاروق، که پس از استعفای او شاه شد و با اعلام نظام جمهوری در مصر خلع شد.

قائد

1- (عربي) آن كه جمعي از مردم را رهبري مي‌كند، رهبر، پيش‌رو، پيشوا 2- (در قديم) رئيس قافله، كاروان سالار 3- (در قديم) (در نجوم) نام ستاره‌اي در انتهاي دُم صورت فلكي دُب اكبر

قائم

1- (عربي) ايستاده، به حالت عمودي قرار گرفته 2- (در اديان) لقب امام دوازدهم شيعيان كه غايب است (عج) 3- (در قديم) اقامه كننده‌ ي حق، برپادارنده‌ ي دين 4-(به مجاز) قدرتمند و با اراده 5- (اَعلام) 1) دومین خلیفه‌ ي فاطمی مغرب (322-334 قمری)، لشکر کشی او به کرانه‌هاي فرانسه، ایتالیا و اسکندریه توفیقی نداشت.2) خلیفه‌ي عباسی (422-467 قمری)، که در زمان او بساسیری در بغداد قیام کرد. طغرل سلجوقی به دعوت خلیفه به ب...

قادر

1- (عربي) داراي قدرت، توانا 2- از نام‌ها و صفات خداوند.

قاسم

1- (عربي) (در قديم) بخش‌ كننده، مقسم 2- (اَعلام) 1) قاسم ابن حسن، حدود (44-61 قمری) فرزند امام حسن (ع) و از نخستین یاران امام حسین (ع) كه در واقعه‌ي كربلا شهيد شد. 2) نام يكي از فرزندان پیامبر اسلام(ص)

قانع

1- (عربي) آن كه به دارايي خود يا آنچه در اختيار دارد، راضي است و بسنده مي‌كند، قناعت كننده، خرسند 2- راضي و خرسند از جواب يا از سخني كه شنيده است، مُجاب

قباد

1- محبوب، شاه محبوب، سرور گرامي 2- (اَعلام) 1: (در شاهنامه) پهلوان ایرانی، پسر کاوه و برادر قارِن، که به دست پهلوانی تورانی کشته شد. 2: (در شاهنامه) (كيقباد) شاه داستانی ایران، نخستین شاه از سلسله‌ ي کیانیان و از تبار فریدون، که در البرزکوه به سر می‌برد. زال پس از مرگ گرشاسپ، رستم را به جستجوی او فرستاد و او را به پادشاهی خواند. او صد سال پادشاهی کرد و پایتختش شهر استخر بود. 3) نام دو تن از شاها...

قدرت

1- (عربي) توانايي، توان، سلطه و نفوذ 2- (در فلسفه قديم) توانايي ويژه‌ ي موجود زنده كه با آن از روي قصد و اراده عملي را انجام مي‌دهد يا ترك مي‌كند.

قدرت‌الله

(عربي) قدرت خداوند

قدوس

(عربي) 1- پاک و منزه 2- از نام ها و صفات خداوند

قدير

1- (عربي) توانا، قادر 2- از نام‌ها و صفات خداوند

قطب الدين

1- (عربي) محور آيين و كيش 2- (اَعلام) 1: قطب‌الدین شیرازی: (محمود ابن مسعود) (634-710 قمری) دانشمند و حکیم ایرانی، شاگرد خواجه نصیر الدین طوسی و استاد کمال‌الدین فارسی. سفرهای زیادی کرد. 2: قطب‌الدین رازی: (محمّدابن محمّد) حکیم ایرانی قرن 8 هجری، که در دمشق سکونت داشت، مؤلف کتاب محاکمات به عربی، در مقایسه‌ي شرح نصیرالدین طوسی و شرح فخر رازی بر کتاب اشارات ابن سینا و شرح شمسیه 3: قطب‌الدین شاه جه...

قوام

(عربي) استواري، استحكام.

كارن

1- (پهلوي) (مترادف و هم وزن قارِن) نام یکی از خاندان های بزرگ عهد اشکانیان 2- شجاع و دلیر، (کار به معني کار زار و پیکار و رزم + کسره و نون: پسوند نسبت )، منسوب به رزم یا کاروزار، جنگجو 3- (اَعلام) 1: (در شاهنامه) نام فرزند کاوه آهنگر و ﺳﭙﻬﺪار ﻓﺮﯾﺪوﻥ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﭘﯿﺸﺪادﻯ 2: سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم (گودرز) قیام کرد. 3: ﻧﺎﻡ ﭘﺴﺮ ﻗﺒﺎد و ﺑﺮادر اﻧﻮﺷﯿﺮواﻥ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ...

كاروان

1- گروه مسافرانی که با هم عازم مقصدی هستند، قافله 2- (به مجاز) چیزی که عناصر و اجزای آن به دنبال هم در حرکتند.

كاظم

1- (عربي) فرو خورنده خشم 2- (اَعلام) لقب امام موسي ابن جعفر(ع) هفتمين امام شيعيان

كامبخش

1- (به مجاز) آن‌كه خواسته و آرزوي كسي را برآورده كند، برآورنده‌ ي آرزوها 2- به وصال رساننده

كامبيز

صورت ديگري از كمبوجيه كه در زبان فرانسه كامبيز شده و مجدداً وارد فارسي شده است. (اَعلام) نام چند تن از امیران و پادشاهان سلسله‌ ی هخامنشی ، از جمله اجداد کوروش کبیر ، پدر کوروش کبیر و پسر کوروش کبیر

Page:  « Prev ... 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16... Next »