اسم | معنای اسم |
---|---|
طریفه |
(عربي) مؤنث طَریف به معني نو و تازه |
طلا |
1- (عربي) زر، فلزي زرد رنگ و قيمتي 2- (به مجاز) هر شيئي يا هر شخص بسيار ارزشمند |
طلايه |
(عربي) (به مجاز) نشانه يا جلوه ي نخستين از هر چيز كه پيش از ديگر نشانهها نمايان شود. |
طلعت |
(عربي) (در قديم) چهره، روي |
طلوع |
1- (عربي) دميدن و برآمدنِ خورشيد و مانند آن 2- (به مجاز) ابتداي روز 3- (به مجاز) آغاز پيدايش چيزي 4-(در نجوم) پيدايي و آشكار شدن ستاره هنگامي كه تحتالشعاع خورشيد نباشد، مقابلِ غروب |
طليعه |
(عربي) (به مجاز) طلايه به معناي نشانه يا جلوه ي نخستين از هر چيز كه پيش از ديگر نشانه ها نمايان شود. |
طناز |
1-(عربي) ويژگي زن يا دختري كه ظاهري زيبا و حركات و رفتاري دلنشين و همراه با ناز و عشوه دارد 2-(به مجاز) بسيار زيبا، دلنشين و فريبنده 3- (در قديم) آن كه به كنايه و از روي طنز و ريشخند سخن ميگويد، طنز گو و ايرادگير |
طنين |
1- (عربي) انعكاس صوت، پژواك 2- حالتي از صدا كه داراي تأثير و نفوذ باشد 3- خوش آهنگي |
طهورا |
1-(عربي) از واژههاي قرآني به معني پاك كننده، تطهير كننده 2- (به مجاز) پاك و پاكيزه |
طوبي |
1- (عربي) مؤنث اطيب به معني پاكيزه تر، پاكيزه، نيكو 2-(در قديم) طوبي به صورت شبه جمله به معني خوشا (برگرفته از قرآن كريم) 3-(معرب از عبري) خير، شادي، سعادت، بهشت 4- درختي در بهشت |
طوعه |
1-(عربي) اطاعت، فرمانبري 2- (اَعلام) نام زني كه مسلم ابن عقيل به خانه او پناه برد. |
طيبه |
(عربي) مؤنث طيب به معني پاک، پاکیزه، مطهر |
ظريف |
1- (عربي) داراي اجزا يا ساختار نازك، باريك و همراه با ظرافت و تناسب 2- ويژگي آن كه (به ويژه زن) اندامي كوچك، ريز نقش، و متناسب يا حركات و رفتاري همراه با ظرافت و نرمي دارد 3- (به مجاز) دقيق يا شايسته ي توجه و باريك انديشي 4- داراي ظرافت، نرمي و تناسب 5- (به مجاز) سنجيده و هوشمندانه داراي ظرافت طبع، نكته سنج و نكته دان 6- (به مجاز) بذله گو، شوخ، خوش زبان، شيرين گفتار |
ظريفه |
(عربي) مونث نام ظريف (هر دو براي نام دختر كاربرد دارد.) |
عابده |
(عربي) مؤنث عابد به معناي بسيار عبادت ميكند |
عادله |
(عربي) مؤنث عادل به معناي دادگر |
عارفه |
1- (عربي) مونث عارف به معني 1: آن که از راه ریاضت و تهذیب نفس و تفکر، به معرفت خداوند دست مییابد ۲: آن که نسبت به چیزی آگاهی دارد، شناسنده ۳: دانا، آگاه، دانشمند 2- (در قديم) مهرباني و نيكي (عارفت) |
عاصفه |
(عربي) مونث عاصف به معني 1- (در قديم) تند، سخت، شديد 2- باد تند و شديد، تندباد |
عاصمه |
(عربي) مؤنث عاصِم به معني 1- (در قديم) نگهدارنده، محافظ، بازدارنده (از خطا)، منع كننده 2- (اَعلام) 1) يكي از قُراء سبعهي قرآن (قاريان هفت گانه) 2- نام يكي از ياران امام كاظم (ع) |
عاطفه |
(عربي) محبت، مهرباني، مهر، عطوفت |