اسم | معنای اسم |
---|---|
فاطمه سيما |
(عربي) از نامهاي مركب (به معني هر كدام جداگانه مراجعه شود.) |
فاطمه عذرا |
(عربي) از نامهاي مركب (به معني هر كدام جداگانه مراجعه شود.) |
فاطمه حورا |
(عربي) از نامهاي مركب (به معني هر كدام جداگانه مراجعه شود.) |
قدسي |
(عربي ـ فارسي) (منسوب به قدس) 1- مربوط به عالم بالا، مربوط به عالم مجردات، ملكوتي 2- (در قديم) (به مجاز) فرشته |
قدسيه |
(عربي) مؤنث قُدسي با معاني (عربي ـ فارسي) (منسوب به قدس) 1- مربوط به عالم بالا، مربوط به عالم مجردات، ملكوتي 2- (در قديم) (به مجاز) فرشته |
قديره |
(عربي) مؤنث قدير با معاني 1- توانا، قادر 2- از نامها و صفات خداوند |
قمر |
1-(عربي) (در نجوم) ماه 2- جِرم آسماني كه دور سيارهاي بچرخد 3- (اَعلام) سوره ي پنجاه و چهارم از قرآن كريم داراي پنجاه و پنج آيه 4- (در قديم) (به مجاز) زن زيباروي |
قمر سيما |
1- (عربي) ويژگي آن كه چهرهاش مثل ماه ميباشد 2-(به مجاز) زيبارو |
قمرالزمان |
1- (عربي) ماه دوران 2- (اَعلام) نام يكي از اشخاص هزار و يك شب (الف ليله وليله) |
كارين |
دور و بعيد |
كارينا |
(اَعلام) چهارمين سرزمين از سرزمينهاي تابعه ي پارت كه به واسطهي ولات (جمعِ والي) اداره ميشدهاند. |
كازيوه |
(کردی) سپیدی صبح که همه افق را فرا گیرد. |
كاظمه |
(عربي) مؤنث كاظم 1- (در قديم) فرو خورنده خشم 2- (اَعلام) لقب امام موسي ابن جعفر(ع) هفتمين امام شيعيان |
كامله |
(عربي) مؤنث كامل با معاني 1- آن كه يا آنچه ويژگيهاي لازم را دارا است و كم و كاست ندارد، بيعيب، بينقص 2- (به مجاز) داراي محاسن و خصوصيات مقبول 3- (در قديم) (به مجاز) دانا و فاضل 4- (در حالت قيدي) بدون عيب و كاستي، به خوبي 5- (در تصوف) ويژگي پيري كه ميتواند در نفوس تصرف و سالكان را تربيت كند. |
كامليا |
1-(فرانسوي) گلهای درشت و زیبا به رنگهای سفید و صورتی که در بهار ظاهر میشوند. 2- درختچه ي زینتی و همیشه سبز این گل که از خانواده ي چای است و برگهای براق و بیضی شکل دارد. |
كاني |
1- منسوب به كان، مربوط به كان، معدني، استخراج شده از كان 2- (به مجاز) داراي ارزش و قيمت |
كانياو |
(کردی) 1- آب چشمه 2- زمینی که با آب چشمه آبیاری شود 3- گیاهی که با آب چشمه سیراب شود. |
كبري (كبرا) |
1-(عربي) مؤنث اكبر با معاني بزرگ، كبير، بزرگتر 2- (اَعلام) لقب زينب كبري(س) دختر حضرت علي(ع) |
كتايون |
1- (اَعلام) دختر قیصر روم و زن گشتاسب و مادر اسفنديار كه نام ديگرش را ناهيد گفتهاند. 2- زن پادشاه بزرگ، زنی که شهنشاه و پادشاه بزرگ باشد، جهان بانو |
لادن |
1-(اَعلام) (در شاهنامه) نام محلي كه گودرز و طوس با پيران در آنجا جنگيد.2- (در گياهي) گل زينتي به رنگ زرد، قرمز يا نارنجي 3- گياه اين گل كه علفي يا پايا و رونده يا بالارونده است و گل و برگ آن مصرف دارويي دارد. 4- (در قديم) نوعي صمغ گياهي معطر |