اسم | معنای اسم |
---|---|
آبتين |
1-(اوستايي) به معنی از خاندانِ آثویه 2- (در دساتیر) نفس کامل و نیکوکار و صاحب گفتار و کردار نیک و اسعدالسعدا معنی شده است 3- (اَعلام) (در شاهنامه) پدر فريدون، همسر فرانك، نام یکی از فرماندهان و پهلوانان ایرانی |
آتا |
1- (تركي) پدر، جد، سرپرست، ريش سفيد 2- (اَعلام) نام پادشاهي در دامنههاي شمالي جبال «نيشپو» كه در جنوب آن «داگارا» واقع بود. و محتملاً در نقطهاي (در جغرافياي قديم) از ناحيهي صحنه (سنندج) كه توسط لشكر آشوريان تار و مار شد. |
آتبين |
1-(اوستايي) به معنی از خاندانِ آثویه 2- (در دساتیر) نفس کامل و نیکوکار و صاحب گفتار و کردار نیک و اسعدالسعدا معنی شده است 3- (اَعلام) (در شاهنامه) نام یکی از فرماندهان و پهلوانان ایرانی |
آتور |
1- (پهلوي) آتش، آذر 2- (اَعلام) 1: يك بخش از تقويم قديمي ايراني كه مغهاي دوران پادشاهی ماد بر پايه روح و زرواني آن را تغيير دادهاند. 2: نام فرشته ي در ایران باستان |
آتيلا |
1- (تركي) به معني چابك، شجاع، نامي، نامدار (آت به معني اسب + يلا (صفت)) 2- (اَعلام) پادشاه هونها که به روم شرقی تاخت و کشتار و ویرانی بسیار کرد، در جنگ با روم غربی شکست خورد، کشیشان به او تازیانه ي خدا لقب داده بودند. |
آتين |
1- (در زند و پازند) موجود شده، پيدا گرديده 2- به هم رسيده. |
آدرين |
1- آتشین، سرخ روی (آدَرین به معني آتش + ین (پسوند نسبت)) 2- آدرين يا آدریانوس، نام عظیمی از عظماء روم، پسرخوانده و جانشين تراژان |
آدَرین |
آتشین، سرخ روی (آتش + ین (پسوند نسبت)) |
آذرخش |
1- صاعقه، برق 2- نام نهمين روز از ماه آذر (آذرگشسب را هم گاه آذرخش گفتهاند، این واژه تصحیفِ «آذرجشن» است و آذرجشن، جشنی در روز نهم آذر بوده که در این روز به زیارت آتشکده ها می رفتند. |
آراد |
1- (اَعلام) (در آیین زرتشتی) نام فرشته ي موكل بر دين و تدبير امور و مصالحي كه به روز آراد متعلق است، روز بيست و پنجم ماه شمسي به نام اوست 2- (در پهلوي) آراي، آراينده |
آراز |
1- (تركي) ارس 2- (اَعلام) قهرمان منسوب به طايفهي آس |
آراس |
1- (در تركي) آراز، به معني رود ارس 2- (اَعلام) مرکز استان پادوکاله، در شمال فرانسه |
آران |
(اَعلام) 1- نام پادشاه آذربايجان در عهد باستان 2- نام سرزميني در شمال غربي ايران و مغرب درياي خزر (كشور آذربايجان) 3- نام شهري است كه قباد آن را بنا كرده است. 4- نام شهري در كاشان |
آرتا |
(اوستايي) مقدس، راست گفتار، درست كردار |
آرتان |
(اَعلام) نام برادر داریوش پادشاه هخامنشی و پسر ویشتاسب |
اباذر |
(عربي) اَباذر مترادف با ابوذر (اَعلام) جُندُب ابن جُناده (ابوذر غفاری) در قرن اول هجری يكي از مشهورترين صحابه پیامبر اسلام(ص) كه ميگويند او پس از چهار كس ايمان آورده است و در زمان عثمان خلیفه به خاطر مخالفت با تجمل و ثروت اندوزی مسلمانان به روستای رَبَذه در بیرون شهر مدینه تبعید شد و در آنجا درگذشت. |
ابراهيم |
1- (عبري) پدر عالي 2- (اَعلام) 1: سوره ي چهاردهم از قرآن كريم داراي پنجاه و دو آيه؛ 2: از پيامبران بنی اسراییل، ملقب به خلیل الله، پدر اسحاق و اسماعیل، که گفته می شود معاصر همورابی بوده است و عربها و یهودیان خود را از تبار او می دانند. بنای کعبه منسوب به اوست 3: نام فرزند پیامبر اسلام(ص) در قرن اول هجری كه در كودكي وفات يافت . |
ابو تراب |
1- (عربی) پدرِ خاک 2- از کنیههاي حضرت علی(ع)، امام اول شیعیان |
ابو طالب |
1-(عربی) پدرِ طالب به معني خواستار، خواهان، سالك 2- (اَعلام) عَبد مَناف ابن عبدالمطلب (قرن اول هجری) عمو، مرّبی و حامی پیامبر اسلام(ص) و پدر حضرت علی(ع) |
ابوالحسن |
1- (عربي) پدر حسن 2- (اَعلام) 1: ابوالحسن علی ابن ابیطالب (ع) ( حضرت علی) 2: ابوالحسن علی ابن محمّد (ع) (امام علی النقی) 3: ابوالحسن علی ابن موسی (ع) (امام رضا) 4: ابوالحسن موسی ابن جعفر(ع) (امام موسی کاظم) |