اسم | معنای اسم |
---|---|
ياس |
(در گياهي) درختچهاي زينتي با ارتفاع حدود دو متر داراي گلهاي زرد، سرخ، سفيد و بنفش و بسيار معطر |
ياسمن |
(در گياهي) درختچهاي زينتي داراي گلهاي درشت و معطر به رنگهاي سفيد، زرد و قرمز |
ياسمن زهرا |
(فارسی ـ عربی) از نامهاي مركب (به معني هر كدام جداگانه مراجعه شود.) |
ياسمين |
مترادف ياسمن به معني (در گياهي) درختچهاي زينتي داراي گلهاي درشت و معطر به رنگهاي سفيد، زرد و قرمز |
ياسمينا |
(ياسمين + ا (پسوند نسبت)) منسوب به ياسمين و ياسمن |
يانا |
1- (اوستايي) نيكي رسان، نكويي بخش 2- (در تركي) در حال اشتعال 3- (به مجاز) زیبا و درخشان |
يسرا (يسري) |
1-(عربي) آسان، فراخي، به آساني، به سهولت 2- (در قديم) چپ، طرف چپ، يُسرا در مقابلِ يُمني |
يسنا |
(اوستايي) يَسنا هم ريشه با يشت، در لغت به معني پرستش، ستايش، نماز، جشن و در اصطلاح نام يكي از بخشهاي پنجگانه ي اوستا و مهمترين آنهاست. |
يكتا |
1- يگانه، بينظير، تنها 2- (در قديم) تنها، فرد، منفرد 3- (در قديم) (به مجاز) جدا، بينياز، فارغ 4- مستقيم، راست؛ 5- مخلص، صميمي، يك رنگ، بيريا 6- (در قديم) به تنهايي 7- ساز زهي كه فقط يك سيم يا وتر بر آن بسته باشند. |
يلدا |
1- (سُرياني) آخرين شب پاييز در نيم كره شمالي و بلندترين شب سال (مقارن ميلاد عيسي (ع)) 2- (در قديم) (به مجاز) تاريك و بلند يا تاريك و عميق |
يمنا |
1- (عربي) (در قديم) راست، سمت راست، ، يُمني در مقابلِ يُسري 2- مبارك، بسيار با بركت |
يوكابد |
1- (عبري) به معني «خداوند مجداست» 2- (اَعلام) مادر هارون و موسي و مريم و عمه ي زوجه ي عمرام لاوي. |
يگانه |
1- صميمي، همدل، يك رنگ 2- بيهمتا، بينظير، تنها، منحصر به فرد3- (در قديم) يك، يكي، واحد |