اسم | معنای اسم |
---|---|
ساجده |
(عربي) مؤنث ساجد به معناي سر بر زمین نهنده، سجده كننده |
ساحل |
(عربي) (در جغرافيا) زميني كه در كنار دريا يا درياچه يا رودي بزرگ واقع شده است، مرزبين آب و خشكي،کرانه |
ساحله |
(عربي ـ فارسي) (ساحل + ه (پسوند نسبت))، منسوب به ساحل |
سارا |
نامي عبری به معناي خالص، بيآميختگي، بی غش، زبده |
ساران |
1- (در قدیم) آغاز، ابتدا 2- سر |
ساراي |
در عبري به همان معناي سارا: خالص |
ساره |
1- در عبري به معناي اميره ي من 2- (اَعلام) زوجه ي ابراهيم خليل(ع) که به روایت تورات در 90 سالگی اسحاق را به دنیا آورد و در 127 سالگی درگذشت 3- (در هندي) شاره يا نوعي لباس محليِ زنان هند و پاكستان كه به صورت پارچهاي سبك و بلند است و يك سر آن را به دور كمر ميپيچند و سر ديگر آن را بر روي شانه يا سر مياندازند، پرده |
سارينا |
خالص، پاك |
ساريه |
1- (عربي) ابري كه در شب آيد 2- (اَعلام) نام يكي از دختران امام موسي كاظم(ع) |
سارگل |
گل زرد |
سازگار |
1- داراي گرايش به همراهي و همكاري با ديگران، هماهنگ، موافق 2- ملايم طبع |
ساچلي |
(تركي) داراي موهاي بلند و پرپشت، گيسو بلند |