اسم | معنای اسم |
---|---|
غزال |
1- (عربي) نوعي آهوي ظريف اندام و بسيار تندرو با چشمان درشت سياه 2- (در قديم) (به مجاز) معشوقهي زيبا |
غزاله |
1-(عربي) (در قديم) نوعي آهو بره ي ماده 2- (به مجاز) آفتاب، چشمه ي آفتاب 3- (اَعلام) به قولي نام مادر امام چهارم علي ابن حسين(ع) بوده است. |
غزل |
1-(عربي) (در ادبيات) نوعي شعر، شعر عاشقانه 2- (در موسيقي ايراني) هر نوع سخن آهنگين (معمولاً به زبان فارسي) كه به آواز يا همراه سازها خوانده ميشده است. |
غفور |
1- (عربي) بخشاينده و آمرزندهي گناهان (خداوند) 2- از صفات و نامهاي خداوند كه قريب نود بار در قرآن كريم آن را يادآور شده است. |
غفّار |
1- (عربي) آمرزنده و بخشاينده ي گناهان (خداوند) 2- از صفات و نامهاي خداوند |
غلام حسن (غلامحسن) |
(عربي) غلام به مجاز ارادتمند و فرمان بردار + حسن : منظور امام حسن (ع) |
غلام حسين (غلامحسين) |
(عربي) غلام به مجاز ارادتمند و فرمان بردار + حسين : منظور امام حسين (ع) |
غلام عباس (غلامعباس) |
(عربي) غلام به مجاز ارادتمند و فرمان بردار + عباس : منظور امام عباس (ع) |
غلام محمّد |
(عربي) غلام به مجاز ارادتمند و فرمان بردار + محمّد : منظور حضرت محمّد (ص) |
غلامرضا (غلام رضا) |
(عربي) غلام به مجاز ارادتمند و فرمان بردار + رضا : منظور امام رضا (ع) |
غلامعلي (غلام علي) |
(عربي) غلام به مجاز ارادتمند و فرمان بردار + علي: منظور امام علي (ع) |
غَنی |
1- (عربي) ثروتمند 2- آن که از کمک و هم کاری دیگران بی نیاز است، بی نیاز 3- از صفات و نام های خداوند 4- (در فلسفه ی قدیم) ویژگی آن که ذات و کمال او به دیگری متوقف نباشد. 5 - (اعلام) 1: غنی نام خانوادگی قاسم غنی (1275-1331 شمسی) پزشک، ادیب و سیاستمدار ایرانی؛ در سبزوار متولد شد. 2: غنی بالله (قرن 8 هجری) محمد بن یوسف ابی الحجاج بن اسماعیل، هشتمین پادشاه از ملوک بنی نصر در اندلس 3) غنی تفرشی، میرعبدالغنی (قرن ... |
فؤاد |
(عربي) 1- دل، قلب 2- (اَعلام) نام دو تن از فرمانروایان مصر 1: فؤاد اول، شاه (1917-1936 میلادی) 2: فؤاد دوم: آخرین شاه مصر (1952-1953 میلادی)، کودک خردسال فاروق، که پس از استعفای او شاه شد و با اعلام نظام جمهوری در مصر خلع شد. |
فائز |
1- (عربي) (در قديم) نايل 2- رستگار، رستگار شونده 3- پيروز، پيروزي يابنده |
فائزه |
نائل، رستگار، پيروز شده، از اسامي قراني |
فائق |
1- (عربي) دارای برتری، مسلط، چیره، عالی، برگزیده 2- (اَعلام) فائق، داستان نویس ترک، مؤلف مجموعه داستانهای سماور، شرکت، آدم بی مصرف و در کوه عالم ماری هست. |
فائقه |
پيروز شده |
فاتح |
1- (عربي) گشاينده و فتح كننده ي سرزمينها در جنگ، پيروز 2- (در حالت قيدي) با حالت برنده و پيروز |
فاخته |
1- (عربي) پرندهاي از خانواده ي كبوتر، كوكو، صلصل 2- (در قديم) (در موسيقي ايراني) از اصول موسيقي قديم، فاخته ضرب 3- (اَعلام) دختر ابوطالب و خواهر اميرالمؤمنين(ع) مكني (كنيه ي او) به ام هاني |
فاخر |
1- (عربي) گرانبها، با ارزش 2- عالي 3- نيكو |