اسم | معنای اسم |
---|---|
قائد |
1- (عربي) آن كه جمعي از مردم را رهبري ميكند، رهبر، پيشرو، پيشوا 2- (در قديم) رئيس قافله، كاروان سالار 3- (در قديم) (در نجوم) نام ستارهاي در انتهاي دُم صورت فلكي دُب اكبر |
قائم |
1- (عربي) ايستاده، به حالت عمودي قرار گرفته 2- (در اديان) لقب امام دوازدهم شيعيان كه غايب است (عج) 3- (در قديم) اقامه كننده ي حق، برپادارنده ي دين 4-(به مجاز) قدرتمند و با اراده 5- (اَعلام) 1) دومین خلیفه ي فاطمی مغرب (322-334 قمری)، لشکر کشی او به کرانههاي فرانسه، ایتالیا و اسکندریه توفیقی نداشت.2) خلیفهي عباسی (422-467 قمری)، که در زمان او بساسیری در بغداد قیام کرد. طغرل سلجوقی به دعوت خلیفه به ب... |
قادر |
1- (عربي) داراي قدرت، توانا 2- از نامها و صفات خداوند. |
قاسم |
1- (عربي) (در قديم) بخش كننده، مقسم 2- (اَعلام) 1) قاسم ابن حسن، حدود (44-61 قمری) فرزند امام حسن (ع) و از نخستین یاران امام حسین (ع) كه در واقعهي كربلا شهيد شد. 2) نام يكي از فرزندان پیامبر اسلام(ص) |
قانع |
1- (عربي) آن كه به دارايي خود يا آنچه در اختيار دارد، راضي است و بسنده ميكند، قناعت كننده، خرسند 2- راضي و خرسند از جواب يا از سخني كه شنيده است، مُجاب |
قدرتالله |
(عربي) قدرت خداوند |
قدسي |
(عربي ـ فارسي) (منسوب به قدس) 1- مربوط به عالم بالا، مربوط به عالم مجردات، ملكوتي 2- (در قديم) (به مجاز) فرشته |
قدسيه |
(عربي) مؤنث قُدسي با معاني (عربي ـ فارسي) (منسوب به قدس) 1- مربوط به عالم بالا، مربوط به عالم مجردات، ملكوتي 2- (در قديم) (به مجاز) فرشته |
قدوس |
(عربي) 1- پاک و منزه 2- از نام ها و صفات خداوند |
قدير |
1- (عربي) توانا، قادر 2- از نامها و صفات خداوند |
قديره |
(عربي) مؤنث قدير با معاني 1- توانا، قادر 2- از نامها و صفات خداوند |
قطب الدين |
1- (عربي) محور آيين و كيش 2- (اَعلام) 1: قطبالدین شیرازی: (محمود ابن مسعود) (634-710 قمری) دانشمند و حکیم ایرانی، شاگرد خواجه نصیر الدین طوسی و استاد کمالالدین فارسی. سفرهای زیادی کرد. 2: قطبالدین رازی: (محمّدابن محمّد) حکیم ایرانی قرن 8 هجری، که در دمشق سکونت داشت، مؤلف کتاب محاکمات به عربی، در مقایسهي شرح نصیرالدین طوسی و شرح فخر رازی بر کتاب اشارات ابن سینا و شرح شمسیه 3: قطبالدین شاه جه... |
قمر |
1-(عربي) (در نجوم) ماه 2- جِرم آسماني كه دور سيارهاي بچرخد 3- (اَعلام) سوره ي پنجاه و چهارم از قرآن كريم داراي پنجاه و پنج آيه 4- (در قديم) (به مجاز) زن زيباروي |
قمر سيما |
1- (عربي) ويژگي آن كه چهرهاش مثل ماه ميباشد 2-(به مجاز) زيبارو |
قمرالزمان |
1- (عربي) ماه دوران 2- (اَعلام) نام يكي از اشخاص هزار و يك شب (الف ليله وليله) |
قوام |
(عربي) استواري، استحكام |