اسم | معنای اسم |
---|---|
طيبه |
(عربي) مؤنث طيب به معني پاک، پاکیزه، مطهر |
ظاهر |
1- (عربي) آشكار، نمايان، بخش آشكار، هويدا، يا بيروني از هر چيز يا هر شخص در مقابلِ باطن 2- (اَعلام) 1: ابونصر محمّد ابن ناصر خلیفهي عباسی (622-623 قمری) 2: علی ابن منصور خلیفهي فاطمی مصر(411-427 قمری). |
ظريف |
1- (عربي) داراي اجزا يا ساختار نازك، باريك و همراه با ظرافت و تناسب 2- ويژگي آن كه (به ويژه زن) اندامي كوچك، ريز نقش، و متناسب يا حركات و رفتاري همراه با ظرافت و نرمي دارد 3- (به مجاز) دقيق يا شايسته ي توجه و باريك انديشي 4- داراي ظرافت، نرمي و تناسب 5- (به مجاز) سنجيده و هوشمندانه داراي ظرافت طبع، نكته سنج و نكته دان 6- (به مجاز) بذله گو، شوخ، خوش زبان، شيرين گفتار |
ظريفه |
(عربي) مونث نام ظريف (هر دو براي نام دختر كاربرد دارد.) |
ظفر |
(عربي) پيروزي، نصرت |
ظهير |
1- (عربي) (در قديم) پشتيبان، ياور 2- (اَعلام) ظهير فاريابي در قرنِ 6 هجری، مشهور به ظهیرالدین طاهر ابن محمّد شاعر معروفِ ایرانی، که پس از سفر به خراسان، تبرستان و اصفهان، در تبریز اقامت گزید و در همانجا درگذشت. |
عابد |
(عربي) آن كه بيشترين اوقات زندگياش را به عبادت خدا و خلوت و مناجات با او ميگذرانَد، عبادت كننده |
عابده |
(عربي) مؤنث عابد به معناي بسيار عبادت ميكند |
عابدين |
(عربي) جمع عابد به معني آن كه بيشترين اوقات زندگياش را به عبادت خدا و خلوت و مناجات با او ميگذرانَد، عبادت كننده |
عابس |
1- (عربي) عبوس، اخمو، ترشروی 2- (به مجاز) شجاع و بی باک 3- (اعلام) 1: عابِس مرادی از سرداران عصر اموی كه چندی نیز حاکم فُسطاط و قاضی و رئیس شرطة بصره بود.2: عابِس ابن ابی شبیب، یکی از یاران نامی امام حسین(ع). او از مردان برجسته و برازنده ی شیعه و مردی دلیر، سخنور و پارسا از بنی شاکر بوده است. |
عادل |
(عربي) آن كه اعمال و رفتارش مطابق با عدالت، انصاف و قانون است، دادگر |
عادله |
(عربي) مؤنث عادل به معناي دادگر |
عارف |
1- (عربي) (در تصوف) آن كه از راه رياضت و تهذيب نفس و تفكر، به معرفت خداوند دست مييابد 2- آن كه نسبت به چيزي آگاهي دارد، شناسنده 3- دانا، آگاه، دانشمند 4- (اَعلام) تخلّص ابوالقاسم قزوینی، شاعر و موسیقیدان ایرانی، (1261-1312 قمری) سازنده ي نخستین تصنیفهاي سیاسی و ملی. ده سال پایان عمرش را در همدان به حال تبعید گذراند. در جوار مقبره ابن سینا دفن شده است. |
عارفه |
1- (عربي) مونث عارف به معني 1: آن که از راه ریاضت و تهذیب نفس و تفکر، به معرفت خداوند دست مییابد ۲: آن که نسبت به چیزی آگاهی دارد، شناسنده ۳: دانا، آگاه، دانشمند 2- (در قديم) مهرباني و نيكي (عارفت) |
عاشور |
1- (عربي) عاشورا 2- روز دهم ماه محرم كه روز شهادت امام حسين(ع) است. |
عاصفه |
(عربي) مونث عاصف به معني 1- (در قديم) تند، سخت، شديد 2- باد تند و شديد، تندباد |
عاصم |
1- (عربي) (در قديم) نگه دارنده، محافظ، بازدارنده (از خطا)، منع كننده، عاصِم 2- (اَعلام) 1: يكي از قُراء سبعهي (قاريان هفت گانه) قرآن 2: نام يكي از ياران امام كاظم (ع). |
عاصمه |
(عربي) مؤنث عاصِم به معني 1- (در قديم) نگهدارنده، محافظ، بازدارنده (از خطا)، منع كننده 2- (اَعلام) 1) يكي از قُراء سبعهي قرآن (قاريان هفت گانه) 2- نام يكي از ياران امام كاظم (ع) |
عاصِف |
1- (عربي) (در قديم) تند، سخت، شديد 2- باد تند و شديد، تندباد |
عاطفه |
(عربي) محبت، مهرباني، مهر، عطوفت |