نام هاي دختر ثبت احوال

در اين دسته بندي 475 مورد موجود مي باشد.
جستجوي نام مورد نظر :
جستجو در تمامي دسته بنديها
شروع با حرف شامل اسم دقيق مشابه
اسم معنای اسم
بنت‌ الهدي

(عربي) دختر هدايت شده

بنفشه

1- (در گياهي) هر يك از گياهانِ كوتاه دولپه‌اي كه در اوايل بهار مي‌رويند 2- (به مجاز) مو، زلف 3 (در اصطلاح شاعرانه) بنفشه یا دسته ی گل بنفشه تداعی کننده زلف آشفته يا مجعّد يا جعد گيسوی يار، نزد شاعران است.

بهار

1- فصل اول سال 2- (در پهلوي) آورنده بهترين ها (بِه يعني بهترين و نیک ترين + آر به معنی بیاور) 3- كنايه از لطافت و زيبايي 4- (به مجاز) دوره‌ ي شادابي هر چيز 5- گياهي زينتي 6- (در گياهي) شكوفه درختان خانواده‌ي مركبات 7- (در قديم) (به مجاز) سبزه و علف 8- (در قديم) (در موسيقي ايراني) يكي از دستگاه‌ها يا ادوار 9- (در سنسكريت) (در قديم) بتخانه و بتكده 10- (اَعلام) نام شهری در شمال غربی استان همدان

بهاران

1- هنگام بهار، موسم بهار 2- (به مجاز) زیبا و با طراوت

بهارك

1- به معناي مانند بهار، همچون بهار (بهار+ ك(پسوند شباهت)) 2- (به مجاز) زيبا با طراوت

بهاره

1- مربوط به بهار 2- به عمل آمده در بهار 3- منسوب به بهار

بهجت

(عربي) شادماني، نشاط

بهدخت

دختر نيك و خوب، (به + دخت به معني دختر) بِهدخت

بهرخ

خوشگل و نيك منظر

بهسا

نيك چون خوبان و نيكان، (به + سا (پسوند شباهت)) بِهسا

بهشت

1- (در ادیان) جایی بسیار سرسبز و خرّم، با نعمت های فراوان که نیکوکاران پس از رستاخیز در آن زندگی جاوید خواهند داشت، جنت در مقابل دوزخ 2- (به مجاز) با صفاترین و بهترین جا 3- (به مجاز) دختر زیبا و با طراوت

بهشته

1- منسوب به بهشت (بهشت + ه (پسوند نسبت))، 2- (به مجاز) زيبا رو

بهناز

خوش ناز و ادا

بهنوش

گوارا

بهين

(در قديم) بهترين، برگزيده‌ترين، (صفت عاليِ واژه‌هاي بِه و بهتر)، بِهين

بهينا

(بِهين + الف نسبت)، منسوب به بِهين

بهيه

1-(عربي) تابان، روشن 2- فاخر، شكوه‌مند، بِهيه

به‌ آفرين

1- خوب آفريده 2- خوش سيما، خوش منظر3- (اَعلام) (در شاهنامه) خواهر اسفندیار، که ارجاسپ تورانی او را زندانی کرده بود و اسفندیار آزادش کرد.

بوستان

1- بُستان، باغ و گلزار 2- (در ادبیات فارسی) بوستان یا سعدی نامه، مثنوی اخلاقی و عرفانی به فارسی، مشتمل بر حکایت های کوتاه، از سعدی شیرازی

بيان

1- (عربي) سخن، گفتار 2- شرح و توضيح 3- زبان‌آوري، فصاحت و بلاغت 4- (به مجاز) زبان 5- (در اصطلاح علوم بلاغی) علمی است که به ياری آن می‌توان يک معنا را به شيوه های گوناگون، با وضوح و خفای متفاوت ادا کرد.

Page:  « Prev 1 2 3 Next »