نام هاي دختر ثبت احوال

در اين دسته بندي 475 مورد موجود مي باشد.
جستجوي نام مورد نظر :
جستجو در تمامي دسته بنديها
شروع با حرف شامل اسم دقيق مشابه
اسم معنای اسم
باختر

1- مغرب 2- (در پهلوي) به معني ستاره

باران

1- (در علوم زمين) قطره‌هاي آب كه بر اثر مايع شدن بخار آبِ موجود در جو زمين ايجاد مي‌شود 2- (در عرفان) باران كنايه از فيض حق تعالي و رحمت شامله ‌اوست، كه از عالم غيب بر ممكنات فايض گردد و ممكنات بر حسب مراتب استعداد، استفاضه نمايند. غلبه عنايات را نيز كه در احوال سالك حاصل شود از فَرَح و تَرَح باران گويند.

باقيه

1- (عربي) (مؤنث باقي) عمل صالح 2- آن كه يا آنچه وجود دارد، موجود 3- پاينده، پايدار

بالی

(ترکی ـ فارسی) بال به معني عسل + ی (پسوند نسبت)، عسلی

بامي

1-(اوستايي) درخشان 2- (اَعلام) 1: لقب شهر بلخ 2: صفت شهر اوشيدر

باهره

(عربي) (مؤنث باهِر)، درخشان، تابان

باوان

1-(كردي) خانه‌ ي پدري 2- جگر گوشه و عزيز

بتول

1- (عربي) كسي كه از دنيا منقطع شده است و به خدا پيوسته است 2- زن بريده از دنيا براي خدا 3- (اَعلام) لقب حضرت فاطمه(ع)

بخشنده

(صفت فاعلي از بخشيدن) آنكه چيزي را بي‌آنكه عوضي بخواهد مي‌بخشد، عطا كننده

بدرالزمان

1-(عربي) ماه زمانه، ماه روي روزگار 2- (به مجاز) زيباروي زمانه

بدري

1-(عربي) باراني كه پيش از زمستان ببارد، باراني كه پيش از سرما بيايد 2- بدر بودن، ماه تمام و دو هفته بودن، حالت ماه دو هفته

بدريه

(عربي) 1- منسوب به بدر يا ماه شب چهارده (بدر به معني ماهي كه به صورت دايره‌ي كامل ديده مي‌شود + ايه (پسوند نسبت))، 2- (به مجاز) ماه مانند و زيبارو

بديعه

(عربي) (مؤنث بَديعه)

برفين

1- برفي، از جنس برف (بَرف+ ين (پسوند نسبت))، 2-سفيد مانند برف 3- (به مجاز) زيبا چهره و سفيد روي

بشارت

1-(عربي) خبر خوش، مژده، مژده دادن، مژده آوردن 2- (در ادبيات عرفاني) بشارت به وصل حبيب به سوي حبيب است.

بشري (بشرا)

1- (عربي) بشارت، مژده، مژدگاني، بُشري 2- از واژه‌هاي قرآني (يونس: 64)

بصيرا

1- (عربي ـ فارسي) منسوب به بصیر (بَصيرا + ا (پسوند نسبت))، 2- منتسب به دانايي 3- (به مجاز) دختري كه بينا و دانا باشد.

بصيرت

1-(عربي) بينايي 2- (به مجاز) آگاهي داشتن از امري و جزئيات آن را در نظر داشتن، آگاهي و دانايي 3- (در تصوف) نيروي باطني كه سالك با آن حقايق و باطن امور و اشيا را در مي يابد.

بلقيس

(عبري) (اَعلام) ملكه‌ي شهر سبا كه در روايات نام همسر حضرت سليمان(ع) است. (برخي معني نام را برگرفته از واژه‌ي يوناني به معناي دختر باكره و بعضي ريشه‌ي يوناني آن را به معناي نوعي آلت موسيقي دانسته‌اند و معادل‌هايي در زبان سومري، اَكَديِ بابلي و لاتين براي آن برشمرده‌اند. همچنين برخي بر اين عقيده‌اند كه نام بلقيس از واژه‌ي اوستايي دوره‌ي هخامنشيان است كه بعدها در فارسي به صورت پري در...

بلور

1-(عربي، معرب از يوناني) نوعي ماده‌ي معدني جامد و شفاف مانند شيشه 2- آنچه از جنس شيشه‌ي شفاف خوب است

Page:  1 2 3 Next »