اسم | معنای اسم |
---|---|
تقي |
1- (عربي) پرهيزگار و پرهيزكردن و جمع آن اتقياست 2- (اَعلام) لقب امام محمد تقی یا امام جواد، نهمین امام شیعیان |
تميم |
1- (عربي) تمام و كامل، تَميم 2- استوار، سخت 3-(اَعلام) نام چند تن از صحابه و اشخاص در جهان اسلام |
توحيد |
1- (عربي) (در اديان) يگانه دانستن خدا، اقرار به يگانگي خداوند، يكتا پرستي 2- اخلاص 3- (در تصوف) مرحلهاي از سلوك در آن، سالك ذهن خود را از هر چه غير حق است، خالي ميكند و جز به خداوند به چيزي توجه ندارد 4- (اَعلام) نام شهری در شهرستان شيروان و چرداول در استان ايلام |
توفيق |
1- (عربي) امكان دستيابي به مقصود، موفقيت، كاميابي 2- ياري و تأييد، تأييد پروردگار، مدد الهي 3- (در قديم) سازگار گرداندن دو يا چند چيز با هم، سازگاري 4-(اَعلام) 1: شاه مصر (1879-1892 ميلادی) که نظارت بريتانيا را بر اداره ي امور مصر پذيرفت و تسلط مصر بر سودان را از دست داد. 2: روزنامه نگار و هنرپيشه ي ايرانی، (حدود 1258-1318 شمسی) از پيشگامان نمايش کمدی، ناشر و بنيانگذار روزنامهي فکاهی توفيق |
توكل |
1- (عربي) يقين داشتن به رحمت خداوند و اميد بستن به او 2- (در تصوف) واگذار كردن كارها به خداوند در جايي كه اراده و قدرت بشري كارساز نباشد. |
ثامر |
(عربي) مثمر، ميوه دهنده، ميوه دار |
ثامن |
(عربي) (در قديم) هشتم، هشتمين، (اين نام به اعتبار ثامنالائمه، امام هشتم شيعيان، علي بن موسيالرضا(ع) انتخاب ميشود.) |
ثريّا |
(عربي) ستاره پروين، ﺩﺳﺘﻪ اﻯ از ﺷﺶ ﺳﺘﺎرﻩ درﺧﺸﺎﻥ در ﺻﻮرﺕ ﻓﻠﮑﯽ ﺛﻮر، در زبان سانسكريت ریشه آن به سوریا (ایزد) برمي گردد. |
ثمر |
(عربي) 1- ميوه، ثَمر 2- (به مجاز) نتيجه و حاصل |
ثمره |
(عربي) 1- ميوه 2- (به مجاز) نتيجه و حاصل |
ثمن |
(عربي) بها، قيمت |
ثمين |
(عربي) گرانبها، قيمتي، گران |
ثناءالله |
(عربي) ثناي خدا، ثَناءالله، ثناالله |
ثَمين |
(عربي) گرانبها، قيمتي، گران |
ثَمينا |
(عربی ـ فارسي) (ثمين + الف نسبت) منسوب به ثمين |
ثَمينه |
(عربي) گران بها، قيمتي، گران |
ثَنا |
(عربي) 1- ستايش، مدح 2- دعا 3- درود و تحيت 4-حمد، شكر، سپاس |
جابر |
1- (عربي) شكسته بند 2- ستمگر، ستمكار، جبار 3-(در لاتین) Jeber یا jabir 4- (اَعلام) 1: نام ابن حيان ازدي كوفي شیمیدان قرن2 هجری مسلمان ساکن کوفه معروف به جابر ابن حيان 2) جابر انصاري ابن سفيان، معروف به جابر ابن انصاري، صحابی پیامبر اسلام(ص) در قرن اول هجري، ساکن مدینه، که حدیث هایی از او نقل شده است. |
جاهد |
(عربي) جهد كننده، كوشا، ساعي |
جبار |
1- (عربي) از صفات خداوند 2- يكي از صورتهاي فلكي 3- پادشاه و حاكمي كه سلطه و قدرت دارد. |