(کردی) شیردوش، زن یا دختری که در شیردوشگاه شیر گوسفندان را می دوشد.

1-(به مجاز) آن كه توانايي پيش‌بيني و سنجش درستِ امور را دارد، بصير 2- آن كه مي‌تواند ببيند.

(فارسي ـ عربي) بي‌مانند، بي‌همتا

زيبا، نيكو و خوب

تابناك و داراي فروغ و روشنايي (بِهشيد)

1- (در قديم) خوبي، نيكي، نيكويي 2- تندرستي، سلامت 3- نيك‌بختي، سعادت

داراي نور و روشني، درخشان، روشن

درخشان (صفت فاعلي از تابيدن)، آنچه مي‌تابد و نورافشاني مي‌كند.

ستاره، كوكب، مردمك چشم

(اَعلام) پایتخت کشور استونی، برکناره‌ ي جنوبی خلیج فنلاند از بندرهای عمده‌ ي دریای بالتیک

1- (عبري) درخت خرما 2- (اَعلام) نام عروس يهودا (چهارمين پسر حضرت يعقوب (ع) و برادر يوسف (ع) كه در سرزمين «تمنه» با وي ملاقات كرد)

1- (عربي) از روي اميدواري، اميدوارانه (مصدر باب تفعيل) 2- در برخي منابع به معني بخشنده

1- (كردي) دختر تنها 2- در گويش خراساني به معني توانستن 3-به معنی ملکه مهربان در زبان فرانسه

1-(عربي) تبرّك، مبارك بودن، مباركي، خجستگي، خوش يمني 2- بركت گرفتن

1-(عربي) لبخند، خنده‌ي بدون صدا، تبسّم 2- (در قديم) (به مجاز) درخشيدن

1-(عربي) هديه 2- (در گفتگو) (به مجاز) شخص بسيار ارزشمند

1- (در موسيقي) شعري متشكل از چند بيت مقفا و هم‌سان از نظر تعداد هجاها و مصراع‌ها كه با آواز خوانده مي‌شود، ليد 2- (در موسيقي) هرنوع سخن معمولاً موزون كه با موسيقي خوانده شود 3- (در موسيقي ايراني) قطعه آوازي، نوع جديدي از تصنيف4-(در ادبيات) دو بيتي‌هاي محلي از نوع فهلويات 5- (در قديم) (در ادبيات) هر نوع شعري كه شامل دو بيت باشد 6- (در قديم) (در موسيقي ايراني) رباعي‌اي كه با آواز خوانده شود 7- (در قد...

1- (در تركي) مرغي از جنس باز شكاري را گويند، تَرلان 2- (در كردي) 1: به معني زيبا 2: نام نوعي اسب است.

(عربي) ستاره پروين، ﺩﺳﺘﻪ اﻯ از ﺷﺶ ﺳﺘﺎرﻩ درﺧﺸﺎﻥ در ﺻﻮرﺕ ﻓﻠﮑﯽ ﺛﻮر، در زبان سانسكريت ریشه آن به سوریا (ایزد) برمي گردد.

(عربي) 1- ميوه 2- (به مجاز) نتيجه و حاصل