نام هاي دختر ثبت احوال

در اين دسته بندي 475 مورد موجود مي باشد.
جستجوي نام مورد نظر :
جستجو در تمامي دسته بنديها
شروع با حرف شامل اسم دقيق مشابه
اسم معنای اسم
آينه

آیینه (آئينه)

آيه

1- (عربي) نشانه، نشان‌، معجزه، دليل، حجت، برهان 2- اعجوبه، عجيبه

آيينه (آئینه)

(آيينه و آينه) 1- سطح صاف و صيقل يافته شيشه‌اي يا فلزي كه تصوير را منعكس مي‌كند؛ 2- (به مجاز) (در تصوف) دل عارف كه حقايق در آن منعكس مي‌شود 3-(در قديم، در موسيقي ايراني) نوعي طبل يا زنگ كه از پشت فيل معمولاً در جنگ به صدا در مي‌آورده‌اند.

آيگين

1- (تركي ـ فارسي) دارنده و همراه ماه (آي به معني ماه + گين به معني دارنده، همراه) 2- (به مجاز) زيباروي

آي‌سودا (آيسودا)

1- (ترکی) ماه در آب‌ 2- (به مجاز) زيبا رو و با طراوت

آي‌گل (آيگل)

(تركي ـ فارسي) 1- گل ماه، ماه گل، گل زيبا چون ماه 2- (به مجاز) زيبارو و لطيف

آگرين

1- آتشين، آذرين 2- (در كردي) كنايه از آدم بسيار شجاع و پركار است

ابتسام

(عربي) لبخند زدن، تبسم كردن

ابتهاج

1-(عربي) شادن شدن، خوش و خرم 2- (در قديم) شادماني، خوشي

ابريشم

1- (پهلوي) رشته‌اي كه از تارهاي پيله براي دوختن و بافتن سازند، حرير 2- (در گياهي) گلي به صورتِ رشته‌هاي باريك آويخته به رنگ زرد يا سرخ كه در تابستان‌ها مي‌رويَد 3- درخت اين گل 4- (در قديم) (در موسيقي ايراني) نوعي ساز زهي

احترام

1-(عربي) حرمت داشتن، محترم بودن 2- حرمت، پاس، بزرگداشت 3- رفتار و گفتاري كه نشان دهنده‌ ي بزرگداشت و اهميت دادن به كسي يا چيزي است.

احسانه

(عربي ـ فارسي) احسان به معني نيكوكاري + ه (پسوند نسبت)، منسوب به احسان

احلام

1- (عربي) جمع حلم، بردباري‌ها، وقارها 2- عقل‌ها 3-خواب ها، روياها

احيا

1- (عربي) زندگان (اَحيا) 2- زندگي 3- زندگي از نو 4-خاندان‌ها، قبيله‌ها

اختر

1- (عربي) (در نجوم) جرم فلكي، ستاره، كوكب، نجم 2- (در گياهي) نام گل و گياهي است 3- (در قديم) در باور قدما ستاره‌ي بخت و اقبال 4- (در قديم) سرنوشت، بخت، طالع 5- (در قديم) پرچم، عَلَم، درفش

اخلاص

(عربي) 1- اِخلاص، دوستي خالص داشتن، خلوص نيت داشتن، عقيده داشتن، عقيده پاك داشتن، ارادت صادق داشتن 2- (در تصوف) يك سره روي كردن و پرداختن به خداوند؛ 3- (اَعلام) سوره‌ي صد و دوازدهم از قرآن كريم داراي چهار آيه 4- (در قديم) رها كردن، نجات دادن

ادنا

1-(عربي، ادنی) از واژه های قرآنی 2- (در قدیم) کمترین، جزئی ترین 3- پایین تر 4- پایین ترین، نازل ترین

اديبه

(عربي) مؤنث اديب

ارزنده

1- (صفت فاعلي از ارزيدن) داراي ارزش، ارزشمند، ارزمند، شايسته و لايق 2- (به مجاز) محترم، با شخصيت، مورد احترام

باختر

1- مغرب 2- (در پهلوي) به معني ستاره

Page:  « Prev 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11... Next »